سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ســــجــــادی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

روز جانباز

روز جانباز برتمامی جانبازان مبارکباد.(به خصوص بابام و عمو احمد)

حضرت امام خمینی(ره)، جانبازان را مایه ی افتخار و سربلندی ملت ایران دانسته است. ایشان ارادت قلبی خویش را نسبت به این قشر فداکار و ایثارگر، این گونه ابراز می دارد: «سلام بر عزیزان ما که در راه عزّت اسلام و عظمت کشور اسلامی به پاخاستند و در راه دفاع از میهن، معلول و مجروح شدید و برای خودتان، مایه ی افتخار و برای ملت بزرگ تان، هم مایه ی تأسف و هم سربلندی شدید. درود بر شما جانبازان و مصدومان که اعضا و سلامت خود را در راه اعتلای قرآن کریم از دست داده اید. ملت شریف و اسلام بزرگ هیچ گاه شما عزیزان را از یاد نمی برد. درود بر خواهران و برادران مصدوم و معلول که شجاعانه در راه حق و پیروزی، قیام و فداکاری کردند و ملت را در جهان سرافراز کردند. این جانب، تقدیر و تشکر و دعای خالصانه ام را به شما عزیزان اهدا می کنم و از خداوند متعال، سلامت و سعادت و بهبودی شما فرزندان اسلام را خواهانم».


ولادت حضرت ابالفضل العباس (ع)

ولادت حضرت ابالفضل العباس بر تمامی مسلمانان جهان مبارکباد

لبریز از تو گفتنم اما نمی  شود

اصلا زبان برای سخن وا نمی شود

لکنت گرفته ام و مانده ام هنوز

دم از شما زدن به تقلا نمی شود

عمری قلم گرفته و یک خط نوشته ام

بر روی دفترم اما نمی شود

وصف تو کار من نه، که کارخود شماست

مجنون که ازقبیل? لیلانمی شود

فرض محال کردم و دیدم که باز هم

دراین خیال وسعت من جا نمی شود

ساقی بریز باده که خود را  رقم زنم

دم از ظهور حضرت صاحب علم زنم

جان دوباره ای به شجاعت دمیده اند

وقتی حماسه را به تصوّر کشیده اند

روز ازل میان تمامیّ واژه ها

نامی برای معنی مردی گزیده اند

وقتی که نام حضرتتان برده می شود

دلها رمیده اند و نفس ها بریده اند

زیبایی و وقار  و شب و صبح پیش هم

در چشمهای مست شما آرمیده اند

می خواستند زمین بلرزد تمام قد

عباس را شبیه خدا آ فریده اند

جبـر است و اخـــتیار شـدم آشنـای تو

عشق است اگر که سر بدوانم به پای تو

این شام نیست زلف دلارای دلبر است

این سرو نیست قامت شمشاد پرور است

این تیغ نیست، ابروی پیوسته ای ، کمان

این شانه نیست اوج هزاران کبوتراست

این هیبت که هست که این سان قیامت است؟

این بازوی که است که این سان دلاوراست؟

مژگان نگرکه قامت دلها گرفته است

چشمش نگر که آینه ای مهر گستر است

از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتراست

عباس مرتضی و اباالفضل حیدراست

تو انتخاب فاطمه ای بی قرین شدی

تو سـرفـرازیِ سـرِ ام البنین شـدی

وقتی نبرد تازه نفس گیر می شود

لبخند برلبان تو تصویر می شود

وقتی به سین? خود می زنی گره

این شانه ها به هیبت یک شیر می شود

تو نعره می کشی و رجز خوانیت عجیب

 تا هفت آسمان پُرِ تکبیر می شود

وقتی که تیغ تیز کمی چرخ می دهی

یک دشت پرسپاه زمین گیر می شود

هر سو نگاه می کنی از کشته ها پر است

انگار ضربه های تو تکثیر می شود

موسی بگو عصای خودش را رها کند

جایی که کوه را دم تیغت جدا کند

پای شریعه چشم به چشم برادرت

آمد ولی خمیده کمر پای پیکرت

طفلان هنوز چشم براه رسیدنت

چشم رباب، چشم علی، چشم خواهرت

یک دختر سه ساله در خیمه مانده  است

درانتظار دیدن لبخند آخرت

اما زبس که بر بدنت تیر خورده است

جایی نمانده است براین جان پرپرت

ام البنین نبود بگیرد سر تورا

زهرا گرفته رأس تورا جای مادرت

با تو کسی به کوچ? غم ها گذر نکرد

با تو کسی به قامت زینب نظر نکرد

**

برگرفته از وبلاگ پنجره شعر اهل بیت